یاد فریبرز افتادم یه پسر خیلی سالم خیلی خوب فقط بخاطر افکار مادر پدرش زندگیش خراب شد و ازدواجی که میخاست نتونست داشته باشه. اون بچه یکی دوبار تو زندگیش دخترایی رو دید که بهش حس ازدواج دادن. اما پدر مادر مخالفت کردن. اخرش توی 40 سالگی عمه ام یکیو معرفی کرد از روی ناچاری که بچشون پیر شده و بی زن نمونه قبول کردن. یکی نبود بگه شما که میخاستین قبول کنین چرا نزاشتین بچتون عشقشو انتخاب کنه؟ واقعا چرا حق انتخاب رو از ادما میگیرین؟ یعنی شما میفهمین و بچتون

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بازار مبل کرج تعمیر اسپکتوفتومتر و تعمیر فتومتر ازمایشگاه صرافی ارز دیجیتال سیستم های منبع تغذیه سهند رقص در باد شرقی دانلود آهنگ جدید دانلود فیلم وسریال مجله همه چی آنلاین فانوس خیال شبکه پژوهشی یاسرکاظمی